Fate game-part2

سلام به عشق های خودم

پارت2 بازی سرنوشت .

امیدوارم دوست داشته باشید. 

 

سوهیون=

اون پسری که اسمش کای بود خیلی سریع شمشیر رو از دستم گرفت و دندوناش رو توی گردنم فرو برد که یهو کلی آب از پنجره وارد اتاق شد و مثل یه دیوار بین من و اون پسر شد.

کریس= چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟

اونی که اسمش سوهو بود گفت=

سوهو=پادشاه آب که پیشه هاوله

کریس= من میرم به شیومین خبر بدم

سوهیون=هی؟چرا من اینجام؟؟؟اصلا چه جوری اومدم اینجا؟؟؟

سوهو=ماهم نمی دونیم که تو چطوری اومدی اینجا. فقط می دونیم وسط دریاچه ای که الان دیدی پری ها توش هستن ظاهر شدی.

سوهیون=آخه مگه میشه؟؟؟

سوهو= ماهم این رو نمی دونیم.

کای=من میرم. تا وقتی که من اینجا باشم این دیوار آبی هم هست.

وقتی کای از اتاق بیرون رفت اون دیوار هم از بین رفت. چند دقیقه بعد کریس با پسری که فکر کنم همون شیومین بود وارد اتاق شدن.

سوهو=کای بهش حمله کرد و خواست از خونش بخوره که یه دیوار از جنس آب بینشون به وجود اومد.

وقتی کای رفت اون دیوار هم از بین رفت.

شیومین=باید به دیدن ملکه بریم

سوهو=چی! آخه چرا؟

کریس= به خاطر پیش گویی

شیومین= آره

سوهیون= هی وایسا ببینم چرا می خواین من رو ببرین پیش ملکه

کریس=راستی تو درباره پری ها و چیز های دیگه از کجا فهمیدی؟

سوهیون=خب مادر و خواهر منم....

دستم رو گذاشتم روی دهنم و گفتم

سوهیون=به تو چه

شیومین= به مین هه بگو آمادش کنه

سوهو=باشه

کای=ملکه حالش زیاد خوب نیست.

شیومین= تو کی اومدی؟؟؟

کای= باید برید پیش پادشاه

سوهیون= این دیگه ته ته ته بدبختیه.

شیومین= واسه چی؟

سوهیون=من پیش قاتلمم که بخوام برم یه لباس با توجه به مکان قتلم می پوشم. ولی حالا چی. می خوام برم دیدن پادشاه مزخرف شما اونم با این لباسای خیس.

شیومین= با کای برو

سوهو= مگه مین هه آمادش نمی کنه

شیومین=گفت نمی تونه حالا بیاد.یه مقدار طول می کشه.

سوهیون= واااااااااای چه عالی

شیومین=چی عالییه؟

تو می تونی با دیگران از طریق ذهنت ارتباط برقرار کنی. این عالیییییییه

کای=تا سه می شمارم اگه اومدی که هیچ ولی ...

سوهو=برید دیگه

دنبال کای رفتم. رسیدیم به یه اتاق که پر از لباس بود.

سوهیون= وا خدا نگاه این لباسا

سوهیون=واااااای نگاه کن از ایناهه که آستیناش رویه بازو می افته

کای=توی دنیای آدما تو فقیر بودی؟؟؟

لبخند تلخی زدم و گفتم=