سلام به عشق های خودم
من اومدم با پارت5
امیدوارم دوست داشته باشین.
مین آه=
-ولی ددی من نمی خوام اونا رو ببینم
کریس=هی. چرا این قدر نگرانی
سوهو=من باها شون حرف زدم مطمئن باش هر وقت خواستی می تونی برگردی.
-خب اگه اونا از شما شکایت کنن چی؟
ددی با حالت بانمکی گفت=
کریس=مثل این که یادت رفته من کیم
-شما کریس وو هستین که هرکی اجازه نداره با شما در بیوفته
سوهو=کریس یه سوال؟
کریس=بپرس
سوهو=تو چطوری می تونی با این رفتارت جلوی افراد خودت رو این قدر خشن نشون بدی؟
کریس=من که کلا خشن بودم ولی وقتی یه پاپی خوشگل عاشقم شد رفتارم تغییر کرد.
-ددی آخه چرا الان باید برم اونا که گفتن هفته دیگه برگردم.
کریس=چون ما یه معامله خیلی بزرگ و مهم با ققنوس داریم و نمی تونیم تو رو این جا تنها بزاریم چون هر لحظه امکان داره ققنوس تو رو گروگان بگیره.
-آخه اینا که از 7 سالگی تا الان که 18سالمه من رو فرستاده بودن اینجا
سوهو=مینی چرا این قدر نگرانی؟ مطمئن باش برت می گردونیم.
-واقعا که خانواده مزخرفی دارم.بعد از این همه سال می خوان من رو ببینن.
کریس= برو دیگه.دیرت میشه خانوم زشته
سوهو= کریس امروز یه چیزی خوردی ها
-ددی من بچه نیستم که این طوری باهام رفتار می کنی
سوهو=مینی یه قول باید بهم بدی.
-چه قولی؟
سوهو=قول بده که مثل الان طوری رفتار کنی که اونا فکر کنن تو هنوز روحیه های بچه گیت رو داری.جوری که الان رفتار میکنی.
-من یه بار به شما قول دادم که هیچ وقت خود اصلیم رو نشون ندم و این کارو کردم و همیشه طوری رفتار کردم که همه فکر کنن یه دختر سادم و این دفعه هم قول میدم.
رفتم سمت آپا و لباش رو بوسیدم که ددی گفت=
کریس=من حسودی کردم.
-حسودی کن. آپا ی خودمه هروقت دلم بخواد میبوسمش
کریس=منحرف خجالت هم خوب چیزیه
با خنده رفتم طرف ددی و لباش رو بوسیدم و گفتم=
- مگه میشه بین عشق های زندگیم فرق بزارم
سوهو=کریس خییییلی حسودی
کریس=خب کسی جز من حق نداره عشقم رو ببوسه. تو خیانت کردی منم خیانت کردم.حالاهم مساوی شدیم.
با خنده به آپا و ددی نگاه کردم و گفتم =
- من رفتم.
بعد از کلی بغل کردن و یه خداحافظی طولانی سوار ماشین شدم و رفتم.نمی دونم چرا ولی یه حس خیلی بدی داشتم.